معرفی کردن شناساندن شخصی بدیگری بوسیله ذکر نام و شغل او ادامه... شناساندن شخصی بدیگری بوسیله ذکر نام و شغل او تصویر معرفی کردن فرهنگ لغت هوشیار
معرفی کردن شناساندن، ارائه کردن، عرضه کردن ادامه... شناساندن، ارائه کردن، عرضه کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد
معرفی کردنمُعَرّفی کَردَن tanıtmak ادامه... tanıtmak تصویر معرفی کردن دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
معرفی کردنمُعَرّفی کَردَن memperkenalkan ادامه... memperkenalkan تصویر معرفی کردن دیکشنری فارسی به اندونزیایی
معرفی کردنمُعَرّفی کَردَن পরিচয় করানো ادامه... পরিচয় করানো تصویر معرفی کردن دیکشنری فارسی به بنگالی
معرفی کردنمُعَرّفی کَردَن प्रस्तुत करना ادامه... प्रस्तुत करना تصویر معرفی کردن دیکشنری فارسی به هندی
معرفی کردنمُعَرّفی کَردَن представляти ادامه... представляти تصویر معرفی کردن دیکشنری فارسی به اوکراینی